کتاب “حکایت دولت و فرزانگی” اثر مارک فیشر، در قالب یک تحلیل فلسفی و اجتماعی به بررسی رابطه میان قدرت سیاسی و فرزانگی در دنیای مدرن می‌پردازد. فیشر در این اثر، نقدی عمیق بر شرایط فرهنگی و سیاسی جوامع نئولیبرال ارائه می‌دهد، جایی که قدرت‌های حاکم با استفاده از رسانه‌ها، فرهنگ مصرفی و ایدئولوژی‌های غالب، خرد جمعی و تفکر انتقادی مردم را سرکوب می‌کنند.

او به بررسی چالش‌ها و بحران‌هایی می‌پردازد که جوامع امروزی با آن روبه‌رو هستند، از جمله رکود فکری، فقدان آینده‌نگری و بی‌تفاوتی عمومی نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی. فیشر معتقد است که در دنیای مدرن، جایی برای فرزانگی و تفکر انتقادی باقی نمانده و افراد در یک وضعیت بی‌تحرک و بدون تغییر به دام افتاده‌اند.

در این کتاب، فیشر می‌کوشد نشان دهد که چگونه فرزانگی و آگاهی اجتماعی می‌توانند به‌عنوان نیروهایی برای مقاومت در برابر قدرت‌های حاکم و ساختارهای اجتماعی سرکوبگر عمل کنند. او به دنبال راه‌هایی برای احیای این فرزانگی و ایجاد تغییرات مثبت در جامعه است.

در نهایت، “حکایت دولت و فرزانگی” به‌عنوان یک نقد اجتماعی و فلسفی به بررسی وضعیت موجود پرداخته و از خوانندگان می‌خواهد که به مسأله آزادی تفکر و نقش قدرت در شکل‌دهی به آن توجه کنند.